عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393
بازدید : 409
نویسنده : آوا فتوحی
 
ناشیانه مرا شلیک کن در شقیقه ی زمان

من ،‌ راوی ِ انتظار ِ بیهوده ام در فرصت اشتیاق تو

من با هیچ ثانیه ای که رسیدن را زنگ می زند نسبتی نداشته ام

پر از دقیقه های جهنم ام

پر از ساعت های تکراری

که تو را ول می کند در اشک های شبانه ات

حوصله ات را با ساعت دیواریم تنظیم نکن

کوتاه مانده است دیواری که فرو ریخته در صبوری لحظه ها

خدای معجزه هم ، می لنگد

و من کافر شده ام به تمام کاسه ها که صبر بار زده اند

تو هم ایمانت را حراج کن

هیچ ثانیه ای زنگ نخواهد زد

تفنگ ِ هر چه بادابادَت را بردار

ناشیانه شلیک کن مرا در شقیقه ی زمان


:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: بهروز عرب زاده , فیس بوک , ,
تاریخ : یک شنبه 22 دی 1392
بازدید : 1210
نویسنده : آوا فتوحی

 

با افتخار و تمام قد تقدیم می شود به استاد جعفر ابراهیمی

من کلاسِ اوّلی ام از شما جــــــــــــــــــــا مانده ام
ابتــــــــــــــــــــــدای راهم و از درک تان وا مانده ام
کودکی هایم گره خورده به اشعار شمــــــــــــــــــا
من هنـــــــــــــوز ام کودکم در پشت فردا مانده ام
مبصر ما سالها بر پـــــــا و بر جـــــــــــا داده است
همچنان در محضرت بی وقفه برپــــــــــا مانده ام
سبز می خواهم شما را تا همیشه هر کجــــــــا
خشک شد احساس من از بس که تنها مانده ام
خوانده ام جایی که شاعر مثل یک پیغمبر است
مرده ام!چشم انتظار دست عیســــــــا مانده ام
خوش به حال آن غزلها خوش به حـــــال واژه ها
شعر می گوئید و من غرق تماشــــــــا مانده ام
شعر و رویــــــــــــــا می چکد از ابر احساس شما
وه چه حالی می دهد مبهوت رویـــــــــا مانده ام
شاد و خرم هستی اما شهر من افسرده است
خوش به حالت روستایی بی خود اینجا مانده ام*
قصّه ای دیگر بگو پابند من را بـــــــــــــــــــاز کن
داخل زندان اسکنـــــــــــــــــدر در اغما مانده ام
شرح این دلدادگی بیش از تمام قصّه هاست
ابتـــــــــــــــــدای راهم و از درک تان وا مانده ام
(ح.سکوت)

 



:: برچسب‌ها: فیس بوک , شاعر , ,
تاریخ : شنبه 21 دی 1392
بازدید : 883
نویسنده : آوا فتوحی

 

شعری از " گابریلا میسترال "
برگردان :کامیار محسنین

کودکی معلول گفت:
«من چطور برقصم؟»
گفتیم
بگذار قلبت برقصد.
سپس بچه ای ناقص العقل گفت:
«من چطور بخوانم؟»
گفتیم
بگذار قلبت بخواند.
سپس بته خشکیده بیچاره ای گفت:
«پس من چطور برقصم؟»
گفتیم
بگذار قلبت با باد پرواز کند.
سپس خدا از آن بالا گفت:
«من چطور از آبی آسمان فرود آیم؟»
گفتیم
بیا اینجا برای ما در نور برقص.
تمام دره می رقصید
با هم زیر نور خورشید
و قلب او که نپیوست به ما
بدل شد به خاک… به خاک.




:: موضوعات مرتبط: شاعران خارجی ونویسندگان وموسیقیدانان , ,
:: برچسب‌ها: فیس بوک , شاعر , خارج , شعر , میسترال , ,
تاریخ : یک شنبه 15 دی 1392
بازدید : 676
نویسنده : آوا فتوحی



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: فیس بوک , شاعر , ,
تاریخ : سه شنبه 10 دی 1392
بازدید : 932
نویسنده : آوا فتوحی

ببین چگونه باغ مژگانم
خیس و خزان آلـــوده
کوچــــــــهء تنهائیم را 
آب پاشی می کند !!
من ســــــردم است 
و خورشید گـــــویـی 
دیگر از نفس افتاه
قندیل غروبِ دلتنگی 
برسقف یخ زدهء انتظار
کــوهان درد مــرا 
تاول تاول می آزرد
خسته ام از ملالتِ
تکـرارعـابران یخی
آن همراهان عبوس
از دیدن پر ملال
آن دغل یاران بی سلام
آن چشمهای مـــه گرفته
این لبهای یخــی !!!



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: فیس بوک , ,
تاریخ : سه شنبه 5 آذر 1392
بازدید : 1181
نویسنده : آوا فتوحی

چشمها در دهان مبهوت

شانه های

           آوار ِ وهم

                      در سکوت ،

و زخمِ خاکستری

شعر سپیدم را

                 سیاه می کند  .

 

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: فیس بوک , شعرنو , ,
تاریخ : جمعه 24 آبان 1392
بازدید : 872
نویسنده : آوا فتوحی

قد ميكشم با عشق حين بچه بازي ها
با اتفاقي در ارم ها و نمازي ها

يك روز مي آيد به دستانت رگ خوابم
تا در هوا پرتم كني چون اكستازي ها

بالا بلند شيك پوش من قدم بردار
تا گم شود در كوچه ها گردن درازي ها

داغ دل هر چه خمار چشم و ابرويي
از تو كمر باريك ميگيرند تازي ها

صد گله سگ در چشمهايت زوزه ميخوانند
و حكم ناحق ميدهند از ترس قاضي ها

اصلن براي توست هر چه انقلاب نرم
اصلن براي توست تقسيم اراضي ها

اصلن براي توست ميجنگند و ميميرند
فاشيست ها و سلطنت خواهان و نازي ها

اصلن براي توست هر چه احتمال و جبر-
مجهول هاي ذهن استاد رياضي ها

در مستي سرخ دو چشمت كشف خواهد شد
هر روز نوعي الكل از تقطير رازي ها

روزي كه برخوردند چشمانم به چشم تو
ناچار برخوردند خط ها در موازي ها

با دوست دارم هات بايد زيست، بايد مرد
فعلي مضارع ساخت ، مستقبل به ماضي ها

بگذار تا اين شهل لا آشوب بل دالد
لكنت بگيرد شاعرت در جمله سازي ها

من باختم ، من سوختم ، خارج شدم از دور
تو سعي كن پيروز باشي توي بازي ها

** ارم و نمازي دو خيابانند در شيراز

علی بهمنی



:: برچسب‌ها: علی , علی بهمنی , فیس بوک , شاعر , ,
تاریخ : چهار شنبه 1 آبان 1392
بازدید : 1185
نویسنده : آوا فتوحی

از تو گلایه ای نیست.................

اینجا رسم بر این است

دریـــا هم وقت بالا آمدن

ساحــــل را به زیر پایش میگذارد..!
متین مهراز



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: شعر , متین , شاعر , فیس بوک , سایت , وب , وبلاگ , ,

تعداد صفحات : 124
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 124 صفحه بعد


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com